سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال امام صادق علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
قالب شعر : مسمط

من ولی‌الله اعـظـم مـقـتـدای راسـتـیـنـم            چشمۀ عین الحیاتم صاحب علم الیـقـینم
رهـنمای اهل ایـمان مقـتـدای اهـل دینم            آفتاب عـلم و دانش در سما و در زمینم


گوهر شش بحر نورِ ذاتِ رب العالمینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
علـم در عالم تجلی می‌کند از منـبر من            نور دانش بود از اول هاله‌ای دور سر من
اهل عرفان چهره بنهادند بر خاک در من            تا ابد جوشد شراب معرفت از کوثر من
وارث علم و کمال و حلم ختم المرسلینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
در حیات علم می‌جوشد مسیحا از لب من            بس اساتید جهانی کآمدند از مکـتب من
روزها باشد همه روز من و شبها شب من            سالکان را رستگاری نیست جز در مذهب من
کلک دانش در کف و دست خدا در آستینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
جابر حیان من تا صبح محشر می‌درخشد            مؤمن طاقم چو خورشید منوّر می‌درخشد
از لب بوحمزه‌ام پیوسته گوهر می‌درخشد            در دم گرم هشامم نطق حیدر می‌درخشد
دوست دارم منطق کـوبـندۀ او را ببـینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرین
من سپهر معرفت، اصحاب و انصارم ستاره            دانش‌آموزان درسم تا قـیامت بی‌شماره
تا زمان باقی است، باشد لحظه‌هایم یادواره            مکتب گیتی فروزم راست حمران و زُراره
ابن نعمان‌ها زند موج از یسار و یـمینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
انقلاب عـلمی من بود عـاشورای دیگر            باز شد از آن به اهل معرفت دنیای دیگر
دهر شد از نور علمم جنةُ الاعلای دیگر            علم پیدا کرد از قدر و جلالت جای دیگر
عالمی شد در بهشت علم و دانش خوشه چینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
من ز بحـر نـور باغ کربلا را آب دادم            من در دانش به روی عالم و آدم گشادم
من بنای مذهب جعفر در این عالم نهادم            سال‌ها سیـنه سپر کردم، مقاوم ایـستادم
می‌نشد یک لحظه در نشر کمال از پا نشینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
من همان صندوق اسرار علوم ذوالجلالم            نیست در مُلک خدای لایزال خود زوالم
سرکشان عـلـم گردیـدند یکـسر پایـمالم            لال گردیـدند پیـش منطق عـلم و کـمالم
پنج حجّت را به فـرمان الهی جانـشیـنم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
داغ‌ها دیدم ز اولاد پیـمـبر صبـر کردم            ظلم‌ها دیدم ز منصور ستمگر صبر کردم
خصم در کاشانه‌ام افروخت آذر صبر کردم            مثل بابایم عـلی مانند مـادر صبر کردم
حبس شد در سینۀ سوزان شرار آتشینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
بُرد با پای پـیاده خـصم سوی قـتـلگاهم            دست بسته، سر برهنه، در همان شام سیاهم
لب فرو بستم، ولیکن بر فلک می‌رفت آهم            بود فرزندی زهـرا و عـلی تـنها گـناهم
زخـم‌ها از طعـنه‌ها آمد به قلب نازنیـنم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
حق من این بود کز حقم همه محروم باشم            همچو جدّ خود امیرالمؤمنین مظلوم باشم
با همه قـدر و جلالم تا ابد مغـموم باشم            با هزاران غصه از زهر جفا مسموم باشم
هم بسوزم هم شود خاموش آوای حزینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم
من که برتر باشد از اوج گمان، جاه رفیعم            من که خلقت را مطاعم، من که خالق را مطیعم
من که در روز قیامت اهل محشر را شفیعم            حق ندارد کس نهد صورت به دیوار بقیعم
نظم «میثم» گشته فریاد دل اندوهگـینم
من شـشم مـولای خلق اولین و آخـرینم

نقد و بررسی